محمد رضا جودت
انسان مدرن کیست؟ چه چیزی او را انسان مدرن میسازد؟ چه بسا پاسخ به این پرسش، مجادله برانگیز به نظر رسد، اما بررسی علل آن چندان مشکل نمینماید. به معنایی، تبدیل ویژگیهای گذشته انسان به ویژگیهای نو، ترک طرز تفکر و احساسی است که سالها و چه بسا قرنها ریشه دارد و ترک آن به معنای ترک اصولی است که آن طرز تفکر در پی داشته است و درمواردی چندان ساده ترک نمیشود.
ویژگی برجسته انسان مدرن دوسویه دارد: یکی داخلی و دیگری خارجی، یکی به شرایط اومربوط میشود و دیگری به وجه نظرات، ارزشها واحساسات او.
تغییر شرایط خارجی انسان مدرن، امری شناخته شده است ومیتوان به سهولت به آنها اشاره کرد، نظیر شهری شدن، تعلیم و تربیت، ارتباط جمعی، صنعتی شدن، سیاسی شدن. به این ترتیب، معلوم میگردد که انسان مدرن، برخلاف اسلاف سنتی خود، عمدتاً در شهر زندگی میکند و نه تنها با ازدحام جمعیتی تداخل پیدا میکند، بلکه به تمام منابع و انگیزههایی که از ویژگیهای زندگی شهری است، دسترسی مییابد از جمله وسایل ارتباط جمعی.
گرچه قرار گرفتن انسان در معرض زندگی نو، بهطور قطع به پارهای تغییرات در او منجر میشود و گرچه در معرض زندگی نو قرار گرفتن، پیش گرفتن شیوه زندگی تازهای را در پی دارد، اما تنها زمانی میتوان انسانی را مدرن دانست که طرز تفکرش و درنتیجه در احساس و کردار خود، شیوههای جدیدی را در پیش گرفته باشد.
بهطور کلی، در تعریف انسان مدرن، نخستین عامل، آمادگی او برای کسب تجربههای جدید و گرایش او برای ابداع و تغییر است. بدین لحاظ، بحث بر سر نوعی حالت ذهنی، وضعیت روانی و آمادگیای درونی است و نه سطوح خاصی از فنون یا مهارتها که فردی یا گروهی به آن دست مییابند.
عامل یا معیار دوم، دارا بودن نظری نه تنها دربارة موضوعهاو مسائل موجود در محیط بلافاصل خود، بلکه درباره موضوعها و مسائل خارج از محیط نیز هست. چنین انسانی در برابر عقاید متفاوت، آزاداندیشتر است. چنین انسانی توانایی آگاهی از اختلاف عقاید را دارد و خشکاندیش نیست یا عقیدة جزمی ندارد، نظر یا چیزی را کورکورانه نمیپذیرد یا رد نمیکند.
سومین عامل یا زمینه، زمان است. ذهن انسان مدرن بیشتر متوجه حال و آینده است تا گذشته و به علم و فنآوری ایمان دارد.
مسلماً نیروهایی در ساختن انسان مدرن مؤثرند. از میان نیروهایی که نام برده میشود، آنکه در ارتباط با زمینه کار ما قرار میگیرد، محیط شهری است. نظر به این است که برخورد با شهر، به نوبه خود تجربه جدید و نیرومندی است. شهر، فرد را با تشویق و به بیان دیگر، تا حدودی به اجبار، وادار میسازد که شیوههایی جدید برای زندگی در پیش گیرد. شهر از طریق قراردادن فرد در معرض شیوههای گوناگون زندگی، دامنة وسیعی از افکار، تحرک فزاینده، منابع گوناگون و پیچیده، مسیر تغییر و تحول را در او تسریع میکند. در عین حال، فرد در شهر چشمانداز وسیعتری دارد و بهطور نسبی از قیود و تکالیفی که در جوامع محدود با آنها روبروست، آزاد است. اختلافات شهر و جوامع محدود و بسته، فرد را برای تغییر یافتن آزاد میسازد، اما بهخودی خود تضمین نمیکند که تغییراتی که در فرد پدید میآید در جهت نوتر شدن او باشد. در بسیاری از شهرها، نمونههای نیرومندی از شیوههای عقلایی، امر به کار بردن فنآوری برای برآوردن احتیاجات مادی زندگی، از پاداشهایی که توان و مهارت فنی داده میشود، از ارزش آموزشی و پرورشی و از تضمین شأن انسان در زیر لوای قانون وجود دارد. اما بسیاری از شهرهای بزرگ نیز، از هر جهت، برخلاف این نیروهای نوساز هستند و اگر انسان جدیدی بهوجود آورند، آن آدمها کمتر شباهتی به آن تصویری دارند که از انسان نو رسم شد. همچنین شهر در شرایط رشد سریع، اغلب نمیتواند تمام مهاجران را در خود جذب کند، در حاشیة شهر و یا محلات قدیمی، اجتماعات بزرگ زاغهنشینی ایجاد میشود که مردم آن در شهر هستند، اما از شهر نیستند و از بسیاری از امتیازات شهر و تأثیر نیروهای نوسازی محروماند.
یکی دیگر از عوامل نوسازی که معمـــولاً با شهری شـدن همراه است اما نفوذ مستقلی دارد، وسایل ارتباط جمعی است. میتوان گفت مطالباتی که دربارة رشد نوسازی فرد صورت گرفته است، حاکی از آن است که آنانی که بیشتر در معـرض وسایل ارتباط جمعی بودهاند، وجهنظـرهای نوتری دارنـد و میتوان اضــافه کرد که این وسایل، اثرهای خود را بر هر گروهی در هر سطح تعلیم و تربیتی که باشند، نشان میدهند. البته این امکان هم وجود داشته که بیش از آنکه وسایل ارتباط جمعی، افراد را نو کنند، افرادی که دیدگاههای نو داشتهاند، بهدنبال وسایل ارتباط جمعی بودهاند، اما در هر حال، میباید اذعان داشت که این تأثیر، دست کم متقابل است. وسایل ارتباط جمعی، مدام ابزارهای جدید، مواد مصرفی نو، وسایل حمل و نقل و بسیاری راههای تازه انجام کارها را نشان و به دست میدهند. وسایل ارتباط جمعی، علاوه بر نشان دادن پرقدرتترین شیوههای کاری، از جمله حتی فتح فضا، الگوهایی از ارزشها و معیارهای رفتار را نشان میدهند که پارهای از آنها دور از دسترس بیشتر افراد است. اما پارهای از آنها را میتوان تقلیدکرد که مستقیماً بر رفتار افراد اثر میگذارد.
البته ناگفته نماند، نقش دولت و دستگاههای آن نظیر دستگاه اداری، احزاب سیاسی و مبارزات بین آنها و جز آن را نیز در امر نوسازی نباید نادیده گرفت. هرقدر جامعه بیشتر تجهیز باشد و هر قدر حکومت بیشتر خود را وقف توسعه اقتصادی کرده و ایدئولوژی پیشرفت را رواج داده باشد، بیشتر میتوان انتظار داشت که دیدگاهها و ارزشهای نو سریعتر و وسیعتر اشاعه یابند.
به هرحال، انسان شاهد تغییراتی است که بر همه چیز تأثیر میگذارد و بهظاهر اختیار آن نیز در دست هیچکس نیست. به بیان دیگر، این تغییرات خود به خود صورت میگیرد. با این همه، بهنظر میرسد بیش از هر جریان تاریخی که تاکنون شناخته شده، دربارة آنها تصمیم مستقیم گرفته شده است و از آنجا که هیچکس نمیتواند از آن بگریزد، لذا نمیتواند به آن بیاعتنا باشد، زیرا انسان خود نیز در حال تغییر است. هرچند بهنظر میرسد بسیاری از زشتیهای پاک شدهاند، اما اشکال جدید فساد و تباهکاری را در جهان حدی نیست.
به هر حال، به دستهای از ویژگیهای فکری اشاره شدکه در کل ویژگیهای مدرن نامیده میشوند و بهنظر میرسد سزاوار توصیه باشند. این ویژگیها اغلب با کیفیتهای رایج در فرهنگهای قدیمی وجه مشترکی ندارند، اما گمان میرود که انسانها میتوانند در بسیاری از موارد این ویژگیها را برگزینند، بیآنکه با بهترین سنتهای فرهنگی و میراث معنوی آنها تعارضی داشته باشد. از نظر بسیاری، این ویژگیها از بهترین مظاهر جریان تجدد بهشمار میروند و چه آنها را مثبت یا منفی تلقی کنیم، در هر صورت ویژگیهایی هستند که نهادهای جدید آنها را ترویج میکنند. ویژگیهایی که داشتن آنها، از بسیاری جهات از شهروندان جوامع نو انتظار میرود. از اینرو، منطقی بهنظر میرسد که آنها را شناخت و درک کرد و بهعنوان موضوعهای مهم زندگی کنونی ارزیابی نمود.
منبع: انجمن مفاخر معماری ایران