From shelters to apartments Stone Age Digital Age
زمانی که هنوز خبری از شهرها و کلانشهرهای امروزی با ابزارهای دفاعی و نهادهای امنیتی متعدد آن نبود، انسان با دستی خالی در طبیعتی زندگی میکرد که همسایههایش نه مردمانی از فرهنگهای دیگر، که گونههای دیگری از موجودات زنده بودند. حیوانات رامنشدهای که از نظر جسمی، به مراتب، تواناییهای بیشتری نسبت به انسانها داشتند. شاید حضور چنین همسایههای قدرتمند و خطرناکی بود که هوموهابیلیس، قدیمیترین اجداد گونه انسانی ما را در دو میلیون سال پیش وادار کرد که به فکر ساختن چیزی شبیه مسکن بیفتد. البته نقش فشارهای آبوهوایی را هم در حفظ و گسترش مفهوم مسکن نمیتوان نادیده گرفت. گرمای بسیار شدید برخی مناطق و یا سرمای طاقتفرسای دورههای متوالی یخبندان، تاثیر بسیاری بر تصمیمگیری انسان درباره سرپناه داشته است. البته عدهای نیز معتقدند که به این دو عامل میبایست عامل دیگری را نیز اضافه کرد و آن، نیاز انسان فرهنگی به داشتن فضایی خصوصی و صمیمانه است، "فضایی برای خلوت با خود و دیگران، بدون تعرض غیر." (1) اینگونه بود که نیاز به مسکن و یا به عبارت دقیقتر "سرپناه" برای انسان ایجاد شد، نیازی که در دورههای مختلف زندگی او، پاسخهای متفاوتی یافت. طبیعتا مسکن برای انسان کوچنشین اولیه که شکارچی و گردآوردنده غذا بود همان معنایی را نداشت که برای انسان یکجانشین امروز دارد؛ شیوهای از زندگی که گرچه برای ما بسیار آشنا مینماید ولی تنها دههزار سال از عمر دو میلیون ساله گونه انسان را تشکیل میدهد.
انسان شکارچی و گردآورنده و سرپناههای عصر سنگ
به بازه زمانی بین دو میلیون سال تا حدود 10 هزار سال پیش که سنگ،
اصلیترین ماده ساخت ابزارهای انسانی بود "عصر سنگ" یا "عصر حجر" گفته
میشود که بیشترین بخش زمان پیش از تاریخ انسان را در خود جای میدهد. مسکن
انسانی در این دوره به چه شکل بود؟ گفته میشود بشر در اولین تلاشهای خود
برای ایجاد مسکن، به سرپناههای طبیعی متوسل شد و از آنها استفاده کرد؛
فضاهای موجود در دهانه غارها و یا سرپناههای طبیعی و کوچک موجود در
کوهستانها. با این حال اولین گامهای جدی انسان در استفاده از مسکنی
دستساخت را شاید بتوان به آلونکها منتسب کرد، سازههایی موقتی و تابستانی
که از شاخ و برگ درختان ساخته میشوند. تعدادی سنگ که به صورت دایرهوار
بر روی زمین قرار گرفته و بقایای چوب نیز در خاک اطراف آنها یافت شده
باستانشناسان را به این گمان انداخته که شاید قدیمیترین سرپناه ساختهشده
بشری، آلونک فرهنگ "اولدوایی جرج" باشد، آلونکی چوبی در آفریقای مرکزی با
حدود دو میلیون سال قدمت. نمونههای دیگری از این آلونک در نقاط دیگری از
دنیا کشف شده، مثلا آلونک معروف "تراآماتا" در فرانسه که قدمت آن به حدود
400 هزار سال پیش بازمیگردد. در وسط این آلونکها عموما اجاقی قرار داشته و
در معماری آن نیز جایی برای خروج دود از کلبه درنظر میگرفتهاند.
گونه پیشرفتهتری از سرپناههای انسانی، چادرها هستند که در ابتدا با پوست
حیوانات ساخته میشدند. اسکلت چادر را غالبا چوب تشکیل میداده و با
سنگهایی بر روی زمین، گوشههای آن را محکم میکردهاند. در کشور اکراین
نیز بقایایی پیدا شده که نشان میدهد شکارچیان ماموت ساکن در این منطقه از
استخوانهای بزرگ ماموت برای ساخت چارچوب مسکن خود استفاده کرده و با دوختن
تکههای پوست او به هم، روکش آلونک استخوانی خود را میساختند. در کشور
فرانسه، بقایای چادری 500-400 هزار ساله کشف شده که در ابتدای ورودی یک غار
برپایش کرده و از پوست و پشم و برخی گیاهان به عنوان زیرانداز و رختخواب
استفاده میکردند.
گام بعدی تلاش انسان در ساخت سرپناهی برای خود، کلبههای چینهای بوده که
در آنها کف و یکی از دیوارهای خانه را انسان به وسیله ناهمواریهای سطح
زمین تامین میکرد، دیواری از سنگ و خاک رس در مقابل این دیوار طبیعی
میساخته و سقفی چوبی نیز بر روی آن دو دیوار قرار میگرفت. نمونه این مسکن
که مربوط به 23 هزار سال پیش است در اسلواکی یافت شده و گام مهمی در
پیشرفت انسان به سوی ساخت سرپناهی نسبتا مقاوم برای خود است.
یکجانشینی؛ حرکت از سرپناه به سمت مسکن
با پایان عصر سنگ، بشر به تدریج، تکنولوژی ذوب فلز و استفاده از مس و آهن
را در ساخت ابزارهای خود میآموزد. همین مسئله به همراه ضرورت یکجانشینی در
معیشت کشاورزی باعث میشود که سرپناههای شکننده و موقتی عصر سنگ، جای خود
را به اولین خانههای انسانساخت دائمی بدهند. در ساخت این خانهها از سنگ
و گل و چوب استفاده شده و برخلاف چادر که سازهای قابل حمل و موقتی است
سازههایی ثابت و دائمی هستند و نسبت به آلونک، از استحکام بیشتری
برخوردارند. نمونههای چنین خانههایی را در کشور خودمان میتوانیم در
منطقه زاگرس مرکزی (حوالی کرمانشاه و لرستان) پیدا کنیم که حدودا متعلق به
دههزار سال پیش هستند. یافتههای باستانشناسی گویای آن هستند که برخی از
خانههای این منطقه به صورت دو طبقه ساخته میشدند که طبقه اول، حالت
زیرزمینی داشته و آنرا با حفر گودالی در زمین ایجاد میکردهاند. این فضا،
یا محل نگهداری دامها بوده و یا وسایل زندگی در آن نگهداری میشده است.
یکی دیگر از مهمترین تفاوتهای این خانهها با سرپناههای عصر سنگ، تغییر
شکل آنها از دایره و بیضی به اشکال زاویهدار و راستگوشه است. به این
ترتیب، از ده هزار سال پیش به این سمت، ما با رشد یکجانشینی، تشکیل شهرها و
شکلگیری حکومتها به تدریج، ما به سمت سازههای پیچیدهتری حرکت میکنیم و
درنتیجه، با خانههای بسیار متنوعی در گوشه گوشه جهان برخورد میکنیم.
خانههایی که گوناگونیهای آنها را میتوان در تفکیکهای فضایی، تزئینات،
طبقات، مصالح، سبک معماری و ... مشاهده کرد.
با گسترش صنعت در قرن 18، بسیاری از شهرهای بزرگ، به محلهای خوبی برای
یافتن کار تبدیل شده و به تبع آن، مهاجرتهای بسیاری به آنها صورت میگیرد.
در اینجاست که شیوه معیشت غالب باز هم تغییر کرده و مجددا تغییراتی را در
شکل مسکن به وجود میآورد. بالا رفتن جمعیت شهرها، آنها را با مشکل کمبود
زمین برای استقرار مهاجران و شهرنشینان مواجه میسازد؛ اتفاقی که منجر به
کاهش ابعاد خانهها و نیز ایجاد آپارتمانها و مجتمعهای بزرگ مسکونی
میشود که انقلابی در شیوههای سنتی معماری و ساخت خانههاست.
متن بالا علاوه برآنکه به تاریخچهای از مسکن میپردازد، به طور ضمنی، این
نکته را نیز گوشزد میکند که همواره و در هر دورهای، تمامی اجزای زندگی
بشر در تناسب با یکدیگر بودهاند. همیشه گذر از یک مرحله به مرحله دیگر، در
تمامی شئون زندگی انسانی نمود یافته و بخشهای مختلف حیات فرهنگی او را
دگرگون ساخته است. حال این سوال ایجاد میشود که در تجربه امروز کشورهایی
مانند ایران که صنعتی شدن در آنها نه یک امر بومی، که امری وارداتی بوده تا
چه حد، میان جلوههای مختلف زندگی و مسکن، تناسب برقرار است؟ خانههای
امروز ما تا چه اندازه با سبک زندگی امروزمان متناسب هستند و آیا زندگی در
مسکنهای امروزین ما قرین با حس سکون، آرامش، امنیت و رضایت هست؟
پی نوشت :
(1) تعبیر محمدرضا حائری از خانه در کتاب "خانه، فرهنگ، طبیعت"